تولدی دوباره

ما امروز به مرگ ‏هایى رسیده ‏ایم. مرگ‏ روح‏، مرگ‏ دل، مرگ عقل، مرگ فکر، مرگ معرفت و عقیده و عمل‏

تولدی دوباره

ما امروز به مرگ ‏هایى رسیده ‏ایم. مرگ‏ روح‏، مرگ‏ دل، مرگ عقل، مرگ فکر، مرگ معرفت و عقیده و عمل‏

ما امروز به مرگ ‏هایى رسیده ‏ایم. مرگ‏ روح‏، مرگ‏ دل، مرگ عقل، مرگ فکر، مرگ معرفت و عقیده و عمل. در نتیجه ضرورى‏ ترین مسأله ‏ى ما حیات است و ضرورى‏ ترین حیات ‏ها، حیات قلب و حیات روح‏ است.

بایگانی
  • ۰
  • ۰

شدیدترین نیاز

💠💠شدیدترین نیازها
ما داده‏ ها و نعمت ‏هایى داریم و از آنچه داده ‏اند بازدهى مى‏خواهند و نعمت‏ ها مسؤولیت دارد. این ‏ها از تو نیست تا به اختیار دل تو باشد، این ‏ها از اوست و براى او باید خرج شود؛ یعنى براى خلق او؛ یعنى براى نیاز خلق او. ببین اگر این ‏ها بقال مى ‏خواهند، مقنى مى‏خواهند، طبیب مى‏خواهند، مهندس مى‏خواهند، برایشان کار را شروع کن و آن هم با این دید.
و اگر دیدى که نیازها متفاوت و متعدد است و تو نمى ‏توانى بیش از یکى را برآورى، در این صورت بر اساس اهمیت کار و ظرفیت خودت‏ انتخاب کن و ببین شدیدترین نیازها کدام است.
آنگاه در هر پُستى و در هر مقامى و در هر شغلى که امکانات براى تو پیش آمد، بکوش که این نیاز را برطرف کنى که کار اصلى تو این است و شغل اساسى تو همین. حتى اگر مجبور شدى که از شغل‏ هایت دست بکشى، بکش. مسأله ‏ى تأمین، مهم نیست؛ چون هنگامى که در این هستى به اندازه ‏ى استعدادت کوشیدى مى ‏توانى به اندازه ‏ى نیازت برداشت کنى که خدا رزق‏ ها را به عهده گرفته است. تو باید مهم ‏ترین نیازها و شدیدترین‏ آنها را در نظر بگیرى که چیست؟ تو در این فرصت زندگى تا مرگ ناچار به کارى دست مى‏ زنى. فکر کن چه کارى باید انتخاب کنى که از روى عادت و تقلید نباشد.
و آنگاه کارى را با فکر انتخاب کن که بر اساس استعداهاى تو باشد.
پس تو پیش از آنکه کارت را انتخاب کنى باید سرمایه ‏ات را بشناسى؛ چون اگر در خودت یک میلیارد سرمایه سراغ داشته باشى قطعا به کارهاى بزرگتر روى مى‏ آورى و به کارهاى کوچک قانع نمى‏ شوى.
سرمایه ‏ى تو بیش از بقال شدن و کارگر شدن و کارمند شدن است. تو مى ‏توانى انسان باشى و انسان بسازى، تو استعدادهایى دارى بى‏ نهایت، پس باید کارى را شروع کنى تا بى ‏نهایت. نه براى یک روز و دو روز و یک عمر، که عمر تو شصت سال و هفتاد سال نیست. چرا؟ چون مایه ‏هاى تو بیش از این شصت سال و هفتاد سال است. تو براى این زندگى به این همه استعداد احتیاج نداشتى. زندگى یک بزغاله بیش از غریزه فردى نمى‏خواهد و زندگى اجتماعى نمى‏خواهد، در حالى که تو گذشته از استعدادهاى بزغاله و زنبور عسل، فکر و عقل دارى، انتخاب و اختیار و اراده دارى، وجدان و فرقان هم مى ‏توانى داشته باشى و به نیروهاى بیشتر مى‏ توانى دست یابى.
پس کار تو نباید محدود به یک روز و یک سال و چند سال باشد و به اندازه ‏ى کار بزغاله و زنبور. تو سرمایه‏ هایى انسانى دارى، باید این‏ ها را هم به جریان بیندازى و نه تنها در خودت که در خلق محبوب و آفریده‏ هاى معشوق خودت باید این کارها را ادامه بدهى.

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

زمینه ‏اى‏ که اخبات را ایجاد مى ‏کند، فهم و ذکر و حبّ و بلاء و عبرت‏ است.
و اثر اخبات هم، این است که‏ دل، خاشع‏ مى‏ شود. در معاشرت‏ ها و برخوردها، نرمى و مهربانى‏ و لینت مى‏آید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم».

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

ملاک تقرب و ملاک وصال، چیزى جز طاعت و عصیان است.

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

بت های وجود انسان

ما مبتلا به حالت‏ هایى هستیم و بت‏ هایى داریم که از پسِ این بت ‏هاى بزرگ؛ یعنى‏ نفس، خلق، دنیا و شیطان‏ برنیامده ‏ایم ونخواهیم آمد، مگر اینکه او مدد و دستگیرى کند. علاوه بر آنها، گرفتار دو بت خیلى لطیف و نشکن شده ‏ایم و آن هم ابتلاء ما به‏ حالت‏ها و اغترار ما به‏ طاعت‏ ها است.

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

مکتب اصیل

ما با مکتبى روبرو هستیم که از تفریط، امید مزد و پاداش دارد و از طاعت ‏هاى چند هزار ساله، انتظار هبوط و رجم

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

وصال و رسیدن به خدا

وصال رحمت، منوط به اخبات، به خشیت و به خضوع است

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

خدمت به انسان

خدمت به آدم این نیست که به او رفاه‏، امن‏ و رهایى‏ را بدهند، اگر این سه آرمانِ انسانِ معاصرِ امروز را هم به او بدهند و براى او محقق سازند، تازه این سه گام از اسلام پایین ‏تر است.

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

هنر و انواع تکنیک

هنر از انواع‏ تکنیک‏، ماده‏، سبک‏، برخوردار است.

شعر از انواع رباعى، غزل، مثنوى، قصیده و ...

پیکر نگارى از انواع دورنما سازى، چهره نگارى، مینیاتور سازى.

موسیقى اروپایى، از انواع سنفونى، سونات، کنسرتو، تشکیل شده.

تکنیک‏ در شعر: فنون و روش‏هاى استفاده از زبان و علوم.

در موسیقى: طریق استفاده از نواها و ابزارهاى موسیقى و فیزیک و شیمى صوت.

در پیکر نگارى: فنون و روش‏هاى استفاده از رنگ‏ها و قلم موها و فیزیک و شیمى نور، است.

ماده‏ در شعر، لفظ، کلمه‏

در موسیقى، صوت‏

در پیکر تراشى، نور و رنگ.

سبک‏ در شعر فارسى، خراسانى، عراقى، هندى.

در ادبیات اروپایى، کلاسى سیسم، رومانتى سیسم، رئالیسم.

در معمارى اروپایى، گوتیک، باروک، روکوکو.

مهم‏ترین مقوله در هنر، سبک است. اگر بتوانیم روش‏هایى براى سبک ‏شناسى بیابیم، کلید هنرشناسى را بدست آورده ‏ایم

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

محتوای هنر

طلب‏، تمرکز، شعور، شهود، طرح‏، محتواى هنر را مى ‏سازد. هم مى ‏تواند از استدلال و تجربه و هم مى ‏تواند از ادراکات بلاواسطه و شناخت قدر و وضعیت و ترکیب انسان، تغذیه شود.

  • sharifipakvar63 sharifi
  • ۰
  • ۰

فقیه

فقیه کسى است که مقصود را بشناسد، نه فقط کلام را.

  • sharifipakvar63 sharifi